نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:تحلیل داستانی, :: 9:22 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی بارها داستان خود را تعریف کرد . او ، قبل از درمان ، در حین درمان، و بعد از درمان ، اشتغال ذهنی خود به کرمک ها را تکرار کرد . درمان روان کاوی او فقط از نظر زمانی به عقب برگشت و وسواس گونه ، تمام جزئیات بیماری را بررسی کرد. درمانگران او که می خواستند علت های نهفته اختلال وی را در خاطرات کودکی او بیابند در جست و جوی درختان ، جنگل را گم کردند . موعظه خانم سی. اختلال او بود.
خانم سی. هرچه بیشتر در کودکی اش تمرکز می کرد ، موعظه های حاکم را که خیلی متوقع ، مخرب و یأس آور بودند ، بیشتر تکرار می کرد.«تمیز باش! بامزه باش! نخود فرنگی ات را بخور. آهسته ، سروقت خانه باش . مودب باش ! آدم خوبی باش . آدم خوبی باش . سالم باش . مراقب باش ! آراسته باش . خوش قول باش. ساکت باش.»
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:تحلیل فیمینستی, :: 9:17 :: نويسنده : نصرت نوجوان

در این قرن با زنهایی مانند خانم سی. عمدتاً خارج از بافت برخورد شده است – نه بافت زناشویی و خانوادگی – بلکه بافت اجتماعی گسترده تری که نقشهایی را برای زنان و مقرراتی را برای رفتار زنانه وضع کرده است .
آسیب روانی ، یک مشکل فردی انگاشته شده و کسی اهمیتی نمی دهد که زنان قربانیان جامعه خشک و محدود کننده هستند .
به عنوان مثال، سرد مزاجی خانم سی. را در نظر بگیرید . چند نفر مرد تاکنون سرد مزاج تشخیص داده شده اند ؟ آیا علت این است که زنان از لحاظ جنسی ضعیف تر هستند؟ یا به خاطر آن است که زنان در طول تاریخ ، از لحاظ جنسی مظلوم تر بوده اند ؟ پدر خانم سی. را در نظر بگیرید که بعد از یک قرار ملاقات ، منتظر او می ماند تا از او بخواهد خود را به خاطر ارتکاب جرم سرزنش کند . او حتی به خود جرأت می دهد دخترش را تعقیب کند، انگار دختر برده ای است که پدر حق دارد او را کنترل کند. آیا یک پدر جرأت می کند این کار را در مورد پسرش انجام دهد ؟
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:تحلیل سیستمی, :: 9:15 :: نويسنده : نصرت نوجوان

روان درمانگران فرد گرا شش سال تلاش کردند خانم سی. را بدون توجه به خانواده او درمان کنند . با خانم سی. به صورت یک رویداد مجزا برخورد شده بود، حتی تا آن جا که یک سال او را از خانواده دور کردند و به بیمارستان روانی فرستادند.  متخصصان بهداشت روانی سابق که ایدئولوژی سنتی آنها را کور کرده بود و تصور می کردند، آسیب روانی یک رویداد فردی است ، نتوانستند بفهمند که چگونه نشانه های وی در یک سیستم خانواده بیمارگون ایجاد شده و ادامه یافته است .
زیر سیستم زناشویی با رابطه تکمیلی مشخص می شود، به طوری آقای سی. حرف می زند یا عمل می کند و خانم سی. .واکنش نشان می دهد . کل خانواده به سمت نشانه های خانم سی. منحرف شده است.
وسواس پاکیزگی او بر مقررات رابطه خانواده حاکم است . تعجب آور نیست که خانواده اصلی خانم سی. به سمت پدر سلطه گر او منحرف شده بود.
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:روابط میان فردی, :: 9:13 :: نويسنده : نصرت نوجوان

با کنترل افراطی به ویژه کنترل خانواده اش برای جلوگیری از شیوع کرمک ها مشخص می شود . او با مریض بودن و از این رو کانون توجه خانواده بودن ، تقویت قابل ملاحظه ای دریافت می کند.
مشکلاتی را که کرمک ها و کثافت فرا می خوانند می توان به خوبی با حساسیت زدایی منظم و مواجه سازی با نشانه  درمان کرد که در عین حال درمان رفتاری عالی برای اختلالهای وسواسی فکری – عملی است . بعد از آموزش آرمیدگی عمیق ، سلسله مراتبی از محرکها ی مربوط به کثافت و کرمک ها تهیه می شود. بخشی از سلسله مراتب می تواند به این صورت باشد: تجسم خرید لباس زیر نو که در سلوفون بسته بندی شده است ، و برداشتن لباس زیری که با وجود کهنه بودن ، کاملاً تمیز است خانم سی. فقط زمانی می تواند به محرکهایی چون لباس زیر کثیف دست بزند که حساسیت زدایی پاسخ اضطرابی و خودکار وکنترل ناپذیراو طوری شرطی سازی تقابلی شده باشد که از آن پس فراخوانده نشود . بعد از مدتی می توان خانم سی. را با نشانه های گسترده ای مانند لباس زیر تمیز ، لباس زیر کثیف ، کپه های لباس های چرک ، و ماشین لباس شویی که اضطراب واجتناب را فرا می خوانند مواجه کرد. در جلسات مواجه سازی به خانم سی. اجازه داده نمی شود پاسخ های اجتنابی شستشو یا دوش گرفتن بدهد .
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:تحلیل رفتاری, :: 9:11 :: نويسنده : نصرت نوجوان

دامنه وسیعی از رفتارهای ناسازگارانه ، خانم سی. را محدود کرده است ، بنابراین ، اگر او بخواهد زندگی رضایت بخشی داشته باشد ، به یک دوره رفتار درمانی مفصل نیاز دارد. اولاً او به اجتناب شرطی از کثافت و بیماری مبتلا است . روش اجتنابی ویژه او به این صورت است که هرگاه احساس می کند با محرک های شرطی مانند کرمک ها و کثافت در تماس بوده است، به شدت شست شو می کند . اجتناب از این محرک ها ، به رفتارهای ناسازگارانه نیز منجر شده است ، از جمله اینکه از آشپزی و مراقبت از فرزندانش اجتناب می کند . از روابط جنسی هم اجتناب می کند ، که تا اندازه ای می تواند به اجتناب او از کثافت و بیماری مربوط باشد ، اما احتمالاً بیشتر به الگوبرداری از مادرش مربوط می شود که از آمیزش جنسی بیزار بود و از آن اجتناب می کرد . خانم سی. از نظر ابراز مستقیم خشم و کسب تجربه های تقویت کننده و لذت بخش هم کمبودهای رفتاری دارد.
اضطراب خانم سی. فراگیر است، شاید به این علت که محرک هایی چون کثافت که همیشه تا اندازه ای در محیط وجود دارند، آن را فرا می خوانند . او ترس شدید از کثافت و بیماری را در اوان زندگی از مادرش آموخته است که خطرهای اغراق آمیزی را به آنها نسبت می داد . خانم سی. و دکتر او خطر کرمک ها را بیش از حد ارزیابی کردند و همین باعث شد که او نسبت به نگرانی از کثیفی ، بیشتر شرطی شود.
 

منبع: نظریه های روان درمانی

یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:غرقه سازی , :: 9:8 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. جداً از محرک های شرطی کثافت و کرمک اجتناب می کند. لباس های زیر کثیف ، کثافت کف زمین و حتی تفکر راجع به کثافت یا کرمک ها ، محرک هایی هستند که اضطراب را فرا می خوانند. چون شستشو خانم سی. را از وجود کثافت یا احتمال کرمک ها برحذر می دارد ، اضطراب را کم می کند. دست شستن وسواسی او ، پاسخ کنشگری است که وسیله ی قدرتمندی برای کاهش اضطراب فراهم می کند.
مادر وسواسی خانم سی. باعث شده است که او نسبت به ترس از کثافت و بیماری ، شرطی کلاسیک شود. حتی بدون اینکه به جزئیات تاریخچه ی شرطی شدن خانم سی. بپردازیم ، می توانیم تصور کنیم که کثافت روی دست و لباس های او ، احتمالاً با تهدیدها ، تأدیب ها و سیلی ها همایند شده اند تا اینکه بالاخره ، کثافت به طور خودکار اضطراب را فرا می خواند. به احتمال زیاد ، او فکر می کند کثافت همیشه باعث دردسر وی می شود ، به همین دلیل حتی تفکرات مربوط به کثافت ، برای فرا خواندن اضطراب شرطی شده اند. او برای اینکه از تنبیه بیشتر والدین خود برحذر باشد ، یاد گرفته است فوراً دستانش را بشوید یا با جدیّت لباس هایش را تمیز کند . شستن و تمیز کردن ، فوراً اضطراب را کاهش می دهند و از این رو خانم سی. به تمیز بودن شرطی شده است.
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:تحلیل تبادلی, :: 9:2 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. در سناریوی احمقانه ای گرفتار شده است که به دیوانگی و بستری شدن می انجامد مگر اینکه چاره ای برای آن اندیشیده شود. او از آن می ترسد که دیوانه شده باشد. دنیای او تهدیدش می کند که کنترل خود را از دست بدهد. خانم سی. در تلاشی نومیدانه برای حفظ نظم زندگی اش ، هرآنچه را که بتواند برنامه ریزی می کند ، تا جایی که زندگی او چیزی جز یک رشته تشریفات وسواسی تکراری نیست. او با سنگر گرفتن ناخودآگاه در پناه پیشینه ی خود ، به وسواس هایش می چسبد ، انگار که آنها نشانه ی سلامت عقل هستند. او نظم را با سلامت عقل و تشریفات را با خردمندی عوضی گرفته است.
علل احمقانه بودن سناریوی خانم سی. در دستورات والدین او علیه فکر کردن نهفته است . « خفه شو و هر چه که من می گویم انجام بده » دستور همیشگی پدر او بر ضد تلاش های وی برای حرف زدن بر اساس افکار خودش بود. می توانیم تصور کنیم که مادر خانم سی. باور نمی کرد که اقدامات او در مورد کثیفی ، بیماری یا امیال جنسی جدی باشند ، مگر اینکه او از این پدیده های طبیعی شدیداً بترسد. خانم سی. به خاطر داشتن والدین وسواسی ، در مقطعی از زندگی خود نتیجه می گیرد که آنها بهتر از او می فهمند ، آنها حق دارند و او اشتباه می کند ؛ آنها خوب هستند و او خوب نیست .
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:گشتالت درمانی, :: 8:58 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. مانند بسیاری از افراد جامعه ی ما ، طوری بار آمده است که جنبه هایی از بدنش را که از لحاظ اجتماعی غیر قابل قبول هستند ، انکار کند. او قسمت عمده ی زندگی خود را به انکار کردن منابع امیال جنسی و مبنای بدنی احساسات خشم خود گذرانده است. خوشبختانه ، مبنای زیستی وجود او از بین نرفته است  ؛ بدن او هم چنان پیام هایی را می فرستد که به او یادآور می شوند انسان است و از این رو ، در معرض بیماری ، خشم و امیال جنسی قرار دارد. خانم سی. گوش کردن به بدنش را نمی پذیرد و در عوض ، به افکار وسواسی و اعمال وسواسی ادامه می دهد.
خانم سی. می گوید ، در کودکی به این علت میل جنسی و خشم را انکار می کرده است که والدین او انتظارات مصیبت بار از او داشته اند و اگر او نقش یک دختر بچه ی خوب و تمیز را بازی نمی کرد ، تنبیه می شد. در پرونده ی او مشخص نیست که این انتظارات مصیبت بار ، تا چه اندازه بر واقعیت استوار بودند و چه قدر بر پایه ی فرافکنی های خیالی قرار داشته اند. نکته ی مهم این است که این ترس ها بخشی از لایه ی فوبیک بودند که خانم سی. را تحریک کردند تا قسمت اعظم وجود خود را در لایه ی جعلی ایفای نقش دختر الگو ، مادر الگو ، و اکنون روان رنجور الگو سپری کند.
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:درمان فرد مدار, :: 8:56 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. در جوّ بسیار خشکی پرورش یافته است که شرایط ارزش والدین او بر تمیز بودن ، عاری بودن از میکروب ، بری بودن از میل جنسی و مطیع بودن و پرخاشگر نبودن تمرکز داشته است. از الگوی وسواسی وجود او می توانیم حدس بزنیم که شرایط ارزش درونی شده ی خود او هم ، مثل شرایط ارزش والدین او ، خشک و انعطاف ناپذیر هستند. تنها تجربه هایی که او به خود اجازه می دهد داشته باشد ، آنهایی هستند که به طور وسواسی ثابت کنند چقدر تمیز و عاری از بیماری است.
او در سال های اول زندگی زناشویی احساس می کرد دوستش دارند و به اندازه ی کافی برای او احترام قائل هستند ، از این رو ، انعطاف پذیرتر و سازگارتر شده بود. اینکه چه اشکالی پیش آمد ، فقط می توان درباره ی آن حدس زد. اعضای خانواده ی او به آنفلوآنزای شدید مبتلا شده بودند ، و بعد احتمال همه گیری کرمک ، حرمت نفس او را احتمالاً تهدید کرده است ، زیرا او حتماً به اندازه ی کافی تمیز نبوده و از افراد خانواده اش مراقبت نکرده است که گرفتار این بیماری شده اند. در عین حال ، ادراک نیمه هشیار او ، شاید او را تهدید کرده باشد که وقتی فرزندان او مریض و کثیف هستند نمی تواند آنها را واقعاً دوست داشته باشد. شاید خانم سی. به محدود بودن محبت خود نسبت به فرزندان بیمارش پی برده باشدو گرفتار این عذاب شده باشد که اگر او ، زمانی که فرزندانش شدیداً به وی نیاز دارند نمی تواند آنها را واقعاً دوست بدارد ، پس حتماً مادر خوبی نیست. اما او درسی را که از والدین خود گرفته ، درونی کرده است ، درسی که به او می گوید ، محبت واقعاً مشروط است ، محبت به قدری کیمیاست که نباید آن را برای آدم های کثیف و مریض هدر داد.
 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:نظریه وجودی, :: 8:54 :: نويسنده : نصرت نوجوان

شرح حال خانم سی. که صرفاً شامل واقعیت هاست و اطلاعات چندانی در مورد پدیده های وجود او در اختیار نمی گذارد ، تحلیل وجودی را محدود می کند. از این واقعیت ها چنین بر می آید که وجودِ قبل از کرمک خانم سی. به شدت فعل پذیر شده است . از نظر روابط جنسی ، او نمی تواند در – طبیعت – باشد ، زیرا غیر ارگاسمی است و به همین دلیل نمی تواند به خودش اجازه دهد که به طور کامل از روابط جنسی لذت ببرد. چون مادر او درباره ی میل جنسی به او دروغ گفته است ، و آن را نفرت انگیز خوانده ، احتمالاً در یک مقطع زندگی ، او به خود گفته است که فردی شهوی نیست تا به این طریق ، هر چیزی را که نفرت انگیز احساس می کند از خود دور کند .
اضطراب وجودی اولیه که به تمایلات جنسی مربوط می شد ، احتمالاً به شکل رد کردن آن به دلیل نفرت انگیز بودن ، ابراز شده است . خانم سی. در امور روزمره نیز خود را در نظم و ترتیب فعل پذیر کرده است ، فهرست کردن نام فرزندانش به صورت الفبایی و به دنیا آوردن آنها با فواصل دو سال ، بیانگر این نظم است . او با سلب مسئولیت از خود و واگذار کردن آن به حروف الفبا و سالنما ، اضطراب ناشی از مسئولیت داشتن فرزندان و نامیدن آنها را کاهش داده است . با اینکه خانم سی. خودش را زیاد فعل پذیر کرده است ، از اغلب افراد عادی که سعی می کنند از طریق اصول خودسرانه و نه اصیل ، اضطراب های زندگی را کنترل کنند ، بیمارگون تر انگاشته نمی شود .
 



ادامه مطلب ...
پيوندها